دوستانِ ☻حاجــــــی ☻

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیوندها

:)

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۳۹ ق.ظ
امروز بابام یه داستانی رو میخوند قشنگ بودش گفتم بذارم اینجا :)

تاریخ برای ِ گریه و زااری !

دوازده ساله بودم که در مجلس روضه مسجد جامع ِ قمشیه با پدرم شرکت داشتیم!

واعظ گفت : امام صادق (ع) از کار ِ نخل کاری در آفتاب ِ سوزان عرق ریزان برگشته بود پ

و از شدت ِ حرارت به سختی نفس میکشید ،حضار همه گریه کردند

من از شوق ِ این کار از طرف ِ پیشوای ِ مذهب ِ خود چهره ام گشاده شد

عظمت ِ کار مرا خندان کرد و اطرافیانم کارم را گناه دانستند و برخورد ِ بدی بامن نمودند...

تاریخ ِ ما را برای ِ ایجاد ِ نا امیدی و گریه نوشته اند نه برای ِ تجربه اندوختن و به دنبال ِ آن کار و کوشش

تاریخ ِ ما هنوز در جنگ ِ امام حسین (ع) و صلح ِ امام حسن (ع) گنگ و نارساست

بخاطر ِ اینکه نمیتوانیم زمان و مکان را تعمق کنیم گاه جنگ است از کربلا میگوییم

گاه صلح است از حسن (ع ) میگوییم

از هر دو بهره برداری ِ موضعی و به نفع ِ اعمال ِ خود میکنیم

حال آنکه اصل ِ قضیه چیز ِ دیگری است

آن صلح بسیار عاقلانه و آن جنگ با توجه به پیمان شکنی ها درست و ندای ِ حق است

ما تنها برای ِ گریه و زاری ِ مردم که سعی شده در جهل بمانند هردو را میگوییم !

آیت الله سید حسن مدرس


عروس کوشولو و همسرکش

  • ۹۲/۱۱/۲۱
  • دوستانِ حاجی ره ☺

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">