حاااااااااااجججججججییییییییییییییییی
حاجی سلام...حاجی من حس طنزم خوب نیست ...این ابتکار آجی کوچیکمه...ببین بسیج خانوادگی را انداختم ها...اگه اثر نکرد می رم سراغ پدر گرامی ذفعه ی بعد ها...از ما گفتن بود...حالا برو کنج عزلت اختیار کن....
حاجی بی کتاب رفته به جنگ ، خورده تفنگ..
موشالا به جونش...موشالا به جونش...
موشالا به جونش...موشالا به جونش...
دوون دوون میاد بیرون از یه گوشه تا سر ِ شوم ،
واسه دیدن ِ یارِ ِ مهربون اومده بیرون تا لب بوم...
موشالا به جونش ....موشالا به جونش....
حاجی باور کن هر وقت صدات می زنم یاد این فیلمای جنگی زمان دفاع مقدس می افتم ها که شخصیت اصلی هی به نقش روبروش می گه حاجی...حاجی حاجی ...حاجی نرو ...نروووووووو...دِ لا مصب نروو.....دِ چرا گوش نمی دی .......بعدشو دیگه نمی دونم چی می شه....ولی حااااااااااااااااااااااااججججججییییییییییییی ( آیکون گمشده در حال فریاد توی یه کوه که صداش منعکس می شه) من تازه باهات آشنا شدم...دوس دارم بمونی وووولی خودمم خوب می دونم وقتی دل نخواد نمی شه...آخه از این بلا ها سر خودمم اومده..می فهمم چی می گی....دعا می کنم که خدا هر چی که به صلاحته به دلت بندازه.....اگه صلاحه که بمونی ، خوب بمون....اگه نیست ان شا الله که هر جا هستی شاد باشی .....خدای مام بزرگه....هعییییییییییییی
حاجی این متنو با اعمال شاغه برات نوشتم به خدا...نت هی قطع می شد ..هی وصل می شد...همین الانشم قطعه..نمی دونم شاهکارمو چطور برات بفرستم!!!!!!!!!!!!!!!
- ۹۲/۱۱/۱۶