حاجی گانگستر
چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۵۳ ق.ظ
دوباره تعقیب و گریز و جنگ...
.
برف بود.همه جا سفید شده بود.
من بودمو دو نفر دیگه که داشتیم از دست یه عده فرارمیکردیم.
ی دفعه رسیدیم به یه محیطی پر از کاج که سروکله هلی کوپتر دشمن پیداشد!
کاج ها رو شکست و نشست.
همراهم بهم نگاه کرد و اشاره کرد به بالای هلیکوپتر و گفت:این اینجا چکار میکنه!!!
نگاه کردم دیدم بالای هلی کوپتر نوشته حاج آقا آخوند روحانی!!!.
طرف خودی بود.
اونکه بهم اشاره کرد جوجه مهندس بود و اون یکی همراه دیگه مستر بین بود!!!!
از خواب که بیدار شدم ریسه میرفتم از خنده. قیافه حاج آقا خیلی باحال بود.
ی عینک داشت از این گردا. یه عمامه خاکستری!
تازه صبح هم خواب دیدم میخواند از استاتیستیک رو نمایی کنند و معرفیش کنن!
فیروزه ای
- ۹۲/۱۱/۱۶
گانگستر!!!